تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

۱۸ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

such a lonely day

and its mine

the most loneliest day of my life

such a lonely day

should be banned

it's a day that i can't stand

such a lonely day

shouldn't exist

it's day that i'll never miss


and if you go,I WANNA GO WITH YOU

and if you die,I WANNA DIE WITH YOU

TAKE YOUR HAND AND WALK AWAY



SYSTEM OF A DOWN


پ.ن:تیر آخر...

باز رفتی...؟؟؟

که باز عاشقت شوم...؟

باز بیش از این...؟ 

بیش میازار مرا...

زنان..

کی

کجا

و چگونه

اینقدر پَست شدند...؟

خوشبختانه به موقعیتی رسیدم که میتونم به افراد دور و نزدیکِ پیدا و پنهان که با من آشنا هستند بگم:

آنکه جان کند و خطر کرد و به بالا نرسید

آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد

آنکه از هیچ نگاهی به تماشا نرسید

کاش می آمد و از دور تماشا می کرد


لذت می برم از اینکه به تماشا بنشینید

:)))

همین که پیامبر رنگ آبی با آن صدای اسفند ماهی اش

دسته گلی بگیرد و به تماشایت بیاید...

حالِ خوب است دیگر...!

پ.ن:بعضی ها واقعا بی انصاف اند ! بسکه آدم نمی تواند بگویدشان...


میدانی سرد صدای من...

سرد دست من...

دختر آبی آبان ها و آتش اسفند ها...

میدانی سرمه ای رنگ دی ماهی...

این ها تمامش آرزوست...که تو خوانده باشی...که عشق همان صدای خوب توست...

شنیدین میگن فلانی کِرم داره؟!

 حالا یه عده هم هستن که کرم اونا داره!!! 

یعنی بعضی ها یه کِرم اند که یه آدم هم دارن!!!

بی رحم ترین حالت عاشقیت،عاشق صدا شدن است...
لعنت به این گوش ها! 
که نه می شود با آنها کسی را بوسید
نه می شود دید
و نه می شود درآغوش گرفت!
آخر انصاف است صدای آبی رنگِ پیامبرانِ رنگِ آبی را فقط شنید؟؟؟
انصاف است این صدا ها را نشود نگه داشت...؟
صدای بعضی ها را نه تنها باید دید،بلکه باید مثل عطر روی نبض گردن زد
مثل عکس قابشان گرفت
مثل گردنبند به گردن آویخت...

صدا کن مرا...صدای تو خوب است...

... و من...ماندن آدم هایی را کنارت تاب آوردم که در نوشتن نامت هم می هراسیدند...

آن هایی که کلمات را به غلط برایت می نوشتند...

همان هایی که به اشتباه صدایت میزدند

هیهات...از تو... 

که چشمانت فقط نوشتنی ها را می خواند

و گوش هایت صدا ها را می شنید...

و در سکوت...

و در حقیقت...

کور و کر بودی...


آدم باید همیشه از نزدیک شدن به خانواده اش،مثل نزدیک شدن به چندتا گرگ

بترسه... .


پ.ن:کایوت ها گونه ای از سگ ها هستند.آنها جثه ای کوچک تر از گرگ ها دارند و ترسو تر از ما بقی گونه های گرگ می باشند.بارزترین خصوصیت کایوت ها،شکار کردن برای حیوانات بزرگتر مانند خرس هاست.