تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

۱۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

...یه چیزی گم شده تو روزگارم که بعد از تو دیگه پیدا نمیشه

من شک ندارم نمیایی...دوری ات میشه عادتم

از بس خیالم راحته...از همه چی ناراحتم!


باصدای رضایزدانی بشنوید...

نکنه یه روز

چشمامو ببندم و

ببینم

تو هم یه قبر کندی گوشه ی قلبم...؟!

بدیِ لحظه های خوب اینه که آدم از بس که لحظه ی خوب نداشته،اینقدر هیجان زده میشه که هیچی یادش نمی مونه!!!

دیگران رو ببینید قبل از این که خودشون رو کور کنند!

وقتی یه نفر میگه:به یه اتفاق خوب نیاز دارم

یعنی این اتفاق باید قبل از زمانی بیوفته که کلا معنی خوب از بین بره و دیگه هیچ تعریفی از خوب برای اون یه نفر باقی نمونه...

مثل تنفس به موقع

پ.ن:تا که به هر واژه ستم می شود/دست طبیعی است قلم می شود...!

دیگه یه جایی دست از گریه و زاری و ضجه و هر کار دیگه ای بر میداری...بس که می فهمی اونقدر توی دنیا هیچی نیستی!
می فهمی این که با اشک های تو دنیا رو آب می بره توهم محضه! 
از اونجا به بعد حتی اگه با جنازه ی عزیزترینت هم زندگی کنی نه دردت میاد نه اشکت! 
پ.ن:منطقی باشید و بیشتر از این ضعف خودتون رو به دنیای بی پدر و مادر نشون ندید!!! 
پ.ن۲:از این توهم که کسی دلش برای شما میسوزه بیایید بیرون!!!

این بیماری که خوب نمی شود

نامش "تو"ست...

بهتره خودتون،خودتون رو از دست بدید...قبل از  از دست دادن چیزها و کسانی که براتون مهم و با ارزش اند

قبل از این که کسی یا چیزی شما رو از چنگ خودتون دربیاره...

the vampires say:turn off

GOD IS GONE

میخوام بگم که...

هیچ اشکالی نداره یه پسر بچه از یه کشور دیگه بلند بشه بیاد اینجا

با کلی آرزو واسه روازیی که یه مَرد میشه...اما توی کلاس دبستان،عاشق گلی بشه...

هیچ اشکالی نداره که تمام آرزوهای اون پسر بچه خلاصه بشه توی یه مغازه ی قاب سازی و گلی جانش بره پاریس...

تمام اینا هیچ اشکالی نداره وقتی...بدونی گلی جانت بر می گرده زیر بارون های همین شهر...وقتی بدونی گلی جان بر میگرده،بیست سال تموم فقط قاب می سازی برای نقاش های فرانسوی...

ولی...

کو...کجا...گیله گل ابتهاج و فرهاد قاب ساز...؟!


پ.ن:حداقل دیدن فیلمش که خیلی می چسبد به روح آدم!