تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

Building Cursed

شنبه, ۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۱۲ ب.ظ

یک روز باید بروم شهرداری این شهر خراب شده

بروم در اتاق شهردار و زل بزنم به چشمانش و بگویم:((میدونی شهر،یه قدم بیشتر نیست؟! خبرت هست که بعضی جاهای این شهر،از موزه های شهر هم بیشتر قدمت و تاریخ دارند؟! میدونی بعضی جاهای این شهر یه قدمی هست که توی یک لحظه همزمان چندتا بوسه از دوتا عاشق رو دیدن؟ میدونی همونجا ها توی یک لحظه همزمان شاهد کشته شدن روح چند نفر بودن؟ اصلا خبر داری توی  بعضی از خیابون های شهرت، قلب چند نفر از سینه هاشون کنده شده و انداخته شده گوشه ی خیابون تا خشک بشه؟! هی آقای شهردار! خبر داری توی بعضی از جاهای این شهر چندتا آدم یا زنده به گور شدن یا گور به گور شدن یا اصلا گورشونو گم کردن؟!))

بعد یک نفس عمیق خواهم کشید...و با صدایی گرفته ناشی از بغض دردناکی ادامه میدهم:((آهای آقای شهردار! به هر چی می پرستی قسمت میدم این "بعضی" از جاهای شهرت رو یا خراب کن یا دورش به احترام گور اون آدم ها،نرده بکش...یه کاری کن...دیگه کسی اونجا ها از بین نره...یا چیزی رو نسازه...اول از همه از ساختمون همین شهرداری شروع کن...!))


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی