تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

تو خودت نمیدانی اما...گاهی دلم بدجور برایت تنگ می شود؛یعنی به واقعی ترین حالت ممکن دلم "تنگ" میشود برایت.

برای حجم حال خوش و خوبی که با تو و به خاطر همیشه بودن تو داشتم...هنوز هم حالی به خوبی بودن و همیشه بودن با تو،نداشتم...حتی وقتی عاشق زن دیگری شدم! 

چقدر برایت دعا می کردم...چقدر میخواستمت...چقدر همه ی چیز های ساده ی تو، خواستنی بود

چقدر توی گذشته ی خوب من،تو هستی...من دلم برایت "بدجور"  "تنگ" می شود...برای همه ی داشتن تو...برای همه چیزی که "بودی"...ولی هر چقدر خواستمت،نشد...تو هم نتوانستی...تو نمیدانی اما...عمیق ترین دلتنگی های من،برای لحظه های داشتن و بودن و تو و سادگی هایت است...

پی نوشت:این متن،صادقانه ترین متن این وبلاگ است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی