تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

صاد ف واو ر الف و...خاکستری!

پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۰۲ ب.ظ
پیش نوشت:میخواستم حالا که زمستان شده قلم را بخشکانم اما...
تاریخ یخ بسته ای است
هوای هوس آلوده ای
ماه منحوس و فصلِ مِفصل دریده ای است
صداهای سرد و سوخته ای...

اسطوره ی سپید و سیاه باز آمدی...شبِ تولدِ مرگ...
من از عکس سپید و سیاهت،بهمن می کِشم...دی به درک!

پی نوشت1:برای هدیه ی بی مثالی که اتفاقی(فکر کنید اتفاقی!)برای بار دوم(ولی بی مثال تر)گرفتمش...

پی نوشت2:دوبار درست انتخاب کردم
یک بار وقتی فهمیدم عاشقت شده ام
یک بار وقتی فهمیدم عاشقش شده ای
مثل ساعتی خراب
که فقط دوبار زمان را درست نشان می دهد
خراب است دیگر...(شاعرش را به خاطر ندارم!)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی