تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

خود ریختگی

جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۸ ب.ظ

گاهی

از خودم می پرسم:چطور میتواند هنوز بخندد...؟!

و بعد خودم به خودم میگویم:همانطور که یک بولدوزر میتواند تا آخر عمرش،خانه خراب کند!


پی نوشت از عباس معروفی:

عشق یک زنجیر یگانه و قیمتی است که وقتی به گردنت افتاد،به صرافت نمی افتی ببینی و یا از خودت بپرسی قفلش در هم جا افتاده؟اصلا قفلی دارد؟همین که هست و بر سینه ات می درخشد کافیست؛یک روز می بینی که دیگر نیست.بار ها همه ی مسیر های رفته را بر می گردی،سر به زیر.حتی اگر مطمئن باشی که دارد بر گردن کسی برق می زند،نگاهت تا ابد بر زمین می چرخد،نه بر گردن دیگران؛وقتی دلت مُرد،سر به زیر می شوی.

نظرات  (۱)

پرواز را به خاطر بسپار 
پرنده مردنی ست 
پاسخ:
جواب درخور توجهی ندارم اما گاهی حس و حال پرواز هم آزار دهنده است...بنا به آسمونی که بستر پرواز بوده
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی