تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

اینگونه فجیع

چهارشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۴ ب.ظ

تبِ اشعارِ تلخِ مصدق...

سرگیجه ی نا بهنگامِ پوچی   درد قلب از غمِ قهوه   گم شدن لا به لای دود به یک نخ،محدود...

طعنه ی سختِ:تو چقدر تلخی!  خنده به ناچار...

کنایه به:چقدر کتاب میخوانی!   معذرت میخواهم!به همین کار محکومم!

صدای اوجِ فریدون...غم تنهایی که اسیرم کرد...قدم هایی در خیابانِ تهوع...لکه ی ننگ ماه،بعد از...بعد از چه کسی؟!

تن در معرض انفجار است! زدم شکستم...


پی نوشت:هرگز کسی این گونه فجیع به کُشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام...(شاملو)

نظرات  (۲)

  • پریسا ایرانی
  • همیشه این جمله از شاملو رو توی ذهنم دارم و خواهم داشت :) 
    طعنه همیشه هست !
    به کتاب،به موسیقی،به تنهایی و دیوونگی 
    و چقدر زندگی بدون اینا تلخه
    تلخ تر از هر طعنه ای !! 
    پاسخ:
    انگار که با جهان بیگانه ایم...

    حسین (ع) جان ای آبروی دو عالم
    نگین سلیمان به حلقه ی خاتم
    فرا رسیدن ماه محرم الحرام تسلیت و تعزیت باد.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی