چند روایتِ نا معتبر
جمعه, ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۴ ب.ظ
یک شهر
متغلق به دوران هیتلر
وسطش،موشک خورده اطرافش،خانه های مخروب
یک گسل
کف دریا با کوسه های گشنه به دورش
سیگاری نیم سوخته در پمپ بنزین
چهره ای از من ترسیم کنید...!
کلمات با طعم تهوع صدای پارس سگ های بی صاحب
اصابت امواج به صخره های سخت
چیزی از من بگویید...!
گورستانِ نمورِ انتهای جاده باتلاق های عمیق در دل جنگل
خاکستر های زیر هیزم ها
سراغی از من بگیرید...!
پ.ن:من همونم که یه روز میخواستم دریا بشم/میخواستم بزرگترین دریای دنیا بشم/آرزو داشتم برم تا به دریا برسم/شب رو آتیش بزنم تا به فردا برسم...حالا یه مرداب شدم،یه اسیر نیمه جون/یه طرف میرم به خاک،یه طرف به آسمون
- ۹۴/۰۷/۲۴