یک خیانت روزمره
ببین ! من از همه ی ماجرا خبر دارم
از آن خیانتِ بی ادعا خبر دارم
بدون حرف برو...واژه ها خطرناک اند
تمام رخت و لباس هایت درون آن ساک اند
بدون حرف برو...آن کلیدرا بگذار
بدون حرف،رجز
تسلیت به من!کفتار!
ببین ! ببین من از همه ی ماجرا خبر دارم
دروغ پشت دروغ
به خدا خبر دارم
ببین تمام تنم مثل بید میلرزد
لبم که اسم تو را سر برید،میلرزد
حوالی نفسم،انتقام زندانی است
و حکم تبرئه اش،یک هوا ی طوفانی است
ببین...من از همه ی ماجرا خبر دارم
از آن دروغ به شب مبتلا خبر دارم
چرا دروغ به من؟!من که عاشقت بودم...
حریصِ دفترِ ثبتِ دقایقت بودم...
اگر که ثانیه یخ بسته بود،می گفتی...
به درزِ فاجعه،نخ بسته بود،می گفتی...
منی که لهجه افکار صامت ات بودم
برای حرف زدن پای ثابت ات بودم...
بدون حرف برو...بحث ما،خودآزاری است
تمام شد به خدا...این،غرورِ کفتاری است...!
بدون حرف برو... واژها خطرناک اند
پر از دروغ و سراب و گاه،غمناک اند...
صدا و کلمات اندیشه
- ۹۴/۰۷/۲۱