تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

انقلاب زیبا

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۹ ب.ظ
دل تنها و غریبم من و این حال عجیبم
حال بارون زده از چشمای ابری...
دلِ دل، دل تنگم من و این حال قشنگم
حال ابری شده از درد و بی صبری...
انگار دل منه که داره میشکنه
صبور و بی صدا هر لحظه با منه...
گویا از این همه حس که تو عالمه
سهم من و دلم
احوال تلخمه...
وقتی هیشکی نیست که حتی از نگاهش آروم بشی
دل تنهات رام نمیشه این تویی
که رامشی
وای از این حال که دلت رو پای اعدام می کِشی...!
روزی چند بار قتل حسم کار هر روز منه
این یه حس تازه نیست...
این حال هر روز منه...!
دل بی دل بی صدا
تو مقتلش جون می کَنه...
پ.ن:تیر را هنگامه ی نفاق نیست.

نظرات  (۱)

  • نوشین میم
  • The show must go on...
    پاسخ:
    an illness in your name!
    go on...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی