دیگران رو ببینید قبل از این که خودشون رو کور کنند!
- ۳ نظر
- ۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۴
کولی کنار آتش
رقص شبانه ات کو...؟
شادی چرا رمیده...؟
آتش چرا فسرده...؟
می رفت و گرد راهش
از دود آه تیره
نیلوفرانه در باد
پیچیده تاب خورده...
وقتی برگردی توی غار
و فقط نگاه کنی
نگاه کنی
نگاه کنی
میتونی از دست نفرین هات هم قصر در بری!
میخوام بگم تا این حد میشه خودت رو به مُردن بزنی که سرنوشت هم باورش بشه مُردی و دست از گردونت به دور زمینِ گِرد،برداره؛آدما که جای خود دارند!!!
such a lonely day
and its mine
the most loneliest day of my life
such a lonely day
should be banned
it's a day that i can't stand
such a lonely day
shouldn't exist
it's day that i'll never miss
and if you go,I WANNA GO WITH YOU
and if you die,I WANNA DIE WITH YOU
TAKE YOUR HAND AND WALK AWAY
SYSTEM OF A DOWN
پ.ن:تیر آخر...
باز رفتی...؟؟؟
که باز عاشقت شوم...؟
باز بیش از این...؟
بیش میازار مرا...
خرابه حال من بی تو
نمیتونم که بهترشم
تو دستای تو گل کردم
بذار با گریه پر پرشم
تو روز و روزگار من
بی تو روزای شادی نیست
تو دنیای منی اما...
به دنیا اعتمادی نیست!
( متن یک ترانه)
وای اگر پیچش من با خمَت
درد شود تا که به دست آرَمَت...!
علیرضاآذر
...و جای خالی ات هم به اندازه ی خودت
قدرتمند است...!
نامه ی دوم
می نویسم:
محبوبم؛ما عاشق نبودیم بلکه بت پرست بودیم.آنچنان به یکدیگر بها دادیم که دیگر دست خودمان هم به خودمان نمی رسید.
چه فرقی می کند کدام یک از ما آن یکی را شکست...عاشقان که نه می شکنند و نه شکسته می شوند!
برایت می نویسم:
این تنهایی،تاوان سنگین روزهای خیالِ خوش عاشقیمان است،اما بیهوده به دنبال حقیقت عشق یا عشق حقیقی نگرد.این زمین،زمین گشتن نیست...زمینی که نقطه ی آغاز و پایانش یکی است،عاشقانش را خیال بت پرستی و بت پرستانش را گمان عاشقیت می برد... .
محبوب من در دور دست ها...
بگذار فقط دغدغه هایی کوچک،خیلی کوچک،از من و تو در ذهنمان بماند.
می نویسم:
من تا ابد دستانم بوی درختان زیتون لا به لای موهایت را می دهد.
درگیر همین باش!
این که چقدر به مو هایت خیره مانده ام...این که چشم هایم،دست هایم بوی رنگ موهای کوتاهت را گرفت...
درگیر آشفتگیِ ناگوار من برای آبی مانتویت باش...از همان دور های دور...
می نویسم :
بگذریم خوب من...این ها که عشق نیست!