تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

۹۰ مطلب با موضوع «تراژدی» ثبت شده است

مثلا من اگر ده سال دیگر،آدمی شده باشم که سرش به تنش می ارزد و زندگی اش ارزش خواندن پیدا کرده باشد،خوانندگان در قسمت دوران جوانی می خوانند:وی به خاطر فقدانی بزرگ که در انتهای نوجوانی اش رخ داد،جذابیت ظاهری اش را از دست داد...موهایش ریختند،چروک های زیادی روی پوستش افتاد و دور چشمانش هاله ای خاکستری نشست...

ای کاش وقتی کتاب را تمام کردند بگویند:در چه دنیای بی انصافی گیر کرده بوده!انگار که همه چالش کرده بودند توی خاک و هی از روش رد می شدند!!!

شال سپید روی دوشت کو....؟

گیلاس های پشت گوش ات کو...؟

با چشم و ابرویت چه ها کردی...؟

با خرمن مویت چه ها کردی...؟

دارا چه شد سارایمان گم شد...؟

سارا و سیبش حرف مردم شد...؟


حضرت آذر


پ.ن1:دنیا اگر بد بود و بد تا کرد...یک مرد عاشق خوب می میرد

پ.ن2:این همه مرد...که میدانند نامت،تنها یک اسم نیست...شعر است




قشنگیِ رفتنِ بعضیا اینه که

دیگه هیچ وقت بر نمی گردند...

:)

می توانست ساده تمام شود

اما من

شبی در آغوشش گریسته بودم

این چیز کمی نبود

و نمی گذاشت ماجرا ساده تمام شود... .


#ریحان

پرواز به سقوط مرگ

کِیف به خود خنجر زدن

رسیدن از سرگیجه تو    حال خوشِ پر پر زدن...!


ایرج جنتی عطایی

ورونیکا پیامبر بود

اگر می مُرد...

عادت کردیم به پیامبر هایی پر از معجزه...

ورونیکا حتی خدا بود

او میخواست به معجزه ها پایان بدهد

اگر می مُرد

ما دین بهتری داشتیم.

بعضی آدم ها را نباید از دست داد

به هر قیمتی

یا به هیچ قیمتی نباید از دستشان داد

این که میگویم نباید از دستشان داد،منظورم این نیست نباید از آنها دور یا جدا نشد

منظورم این است که باید با هر نگاه و هر قدم و خواندن هر نوشته ای یادت باشد اگر او نبود،جاذبه ی زمین تو را ترک کرده بود...

پی نوشت:

میگویند:شیفتگی آن است که عاشق زنی شوی بی آن که رنگ چشمانش را به خاطر بیاوری

گمان نبر پایان تابستان

پایان کسالت هاست...

و پاییز 

فصلِ مقدر شده ی عاشقانه های خیس

جنگ تحمیلی درست در سی و یکم شهریور آغاز شد!

روزگاری شده که بیشتر از این که دلم بخواد یکی رو پیدا کنم که باهاش غم و غصه هامو در میون بذارم،دلم یکی رو میخواد که باهاش دلخوشی هامو شریک بشم!!!

والا!!!

...یه چیزی گم شده تو روزگارم که بعد از تو دیگه پیدا نمیشه

من شک ندارم نمیایی...دوری ات میشه عادتم

از بس خیالم راحته...از همه چی ناراحتم!


باصدای رضایزدانی بشنوید...