تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

من

تفسیر

یا

تعریف

چهار کلمه ام:

دود

سیگار

قهوه ی تلخ

نوشابه ی مشکی

(نقطه)

شهریور و ماه بی حد نقره ای و ابر های بی رمقش،در تسخیر توست دخترک آشوب!

بس که این زمینِ احمق،گِرد است!

به شهریور که میرسد،دلتنگی هایت برایم عود میکنند! و شروع می کنی به اتهام زدن؛که بی لیاقتی،که بچه ای،که واقعی نیست،که برای من نیست...

از جان کلمه ها چه می خواهی مثلا؟! هیچ لامذهبی توی این کلمات جا نگرفت که تو بخواهی با چند واژه ی بی مصرفِ من،بت بشوی!

به تو باید زل زد و با جنون بی حد و مرز باید زل زد!توی چشم هایت که در حصار خط چشم هایت اند باید زل زد!

و گفت:جای این که من این همه سیلی زدم توی صورت این و آن،جای این که من نامردانه رفتم،تو مردانه جلوی رفتنم می ایستادی و سرم را می کوبیدی توی دیوار.

بی انصاف! بیا بردار و برو...همه اش مال تو!همه ی این کلمه های بی خود و بی جهت، همه ی این تشنج های گاه و بی گاه،همه ی این مین های خاطرات،همه ی این منِ دود شده توی سیگار،اصلا همه ی این نابودی را

جرأت داشته باش بیا بردار و برو.

آخر...آخر آشوب صفت!آن دنیایی که توی مشت من بود،تو بودی...


بعد از آن همه گره هایی که همیشه ابروهایم دارند...آن همه اخم هایم...

بعد از آن همه فنجان های نسکافه که نگاهم از موهایت نوشید...

بعد از فقط نگاه هایم...نگاه هایم...نگاه هایم...

بعد از آن که آخرش لباس قرمزت خون خودش را ریخت به دلم...

بعد از چهل دهه...

در آغوش گرفتی ام.با موهایت که کمی روشن تر شده بودند...

                                                                              امضا:برای تو که نامت عاشقانه است گل من.


پ.ن:گل من گاهی مغرور بود...اما ماندنی بود؛این ماندنش بود که او را گل من کرده بود(از متن شاهزاده کوچولو)


ممنونم مردِ راوی خاطره های زخمی...ممنونم که پتیاره های روح خونی ام را بیرون می پاشی...

پ.ن:به مناسبت انتشار آلبوم تصویری نوستالژی

:)

یک مَرد اردیبهشتی دارد آنقدر سیگار می کشد تا بسوزد لب هایش که خورد به لبی بی شرف...

کاش ماه از آفریده های جهان حذف می شد...به چه درد می خورد آن جنونِ کاملش و این نقره ای رنگ بودنش که از خورشید می دزدد؟!

فقط دود شدن...این مهم است!شهریورم را دود میکنم و میدانم سر پاییز هم به توافق نمی رسیم.

من به خودم متهم نمی شوم.

همه ی آدم ها خطرناک اند ولی وقتی خطرشان اخطار دهنده میشود که هرکس بفهمد خودش چه خطراتی دارد...!

یک مَرد اردیبهشتی سوخته که زیر خاکسترش...بهتر است آتشی نباشد!

(خودت...خودت همونی که تو تنهاییت پُره!)

آخ از دخترانی که جلوی آیینه خط چشم می کِشند و آه از مردانی که پشت پنجره سیگار می کِشند...!


*ثور نماد ماه اردیبهشت است.

میدونی شبی یک گرم کلونازپام با چهل تا نخ سیگارِ سناتور توی دو شب یعنی چی؟؟؟!!!



بذار متن آهنگ بنویسم:

این روح خسته هرشب جان کَندَنش غریزی است...لعنت به این خودآزار...سیگار پشت سیگار...

طی کنم بی خیالی چی رو توی این شبای بی خوابی...؟بعد از این "زپام" های دروغ،قرص های تشدید بی تابی...

ماندم با دل غمگین آن هم در تاوان تو...لب هایم دوختی...سوختم در پایان تو...

شرم بر آن دستی که ردش ماند بر تنم...آه از آن کوچه ها که بن بست بودنم...

فریااااد روز های من...اندوه و درد...رویایی تلخ از دیروز من...


خب گاهی هم بقیه ی نویسنده ها حرف های ما رو بهتر مینویسند!و بعضی ها بهتر می خونند...

تا چند ساعت دیگه می بینمت دیوانه جانم... :)

پ.ن:می خوام بهت بگم چقدر...

پ.ن2:زیر پاهام جهنمه...به من نگو بگیر بشین!



فقط سیگار بکش...

بذار آرزوهات دود بشن

هرچیزی "بود" "دود" شد.

پ.ن:منم سکونی گس شبیه یک مرداب

دلم برای روز هایی که نمی شناختمت تنگ شده...

اشتباهِ بی شرفِ زندگیم!

با دستِ سر بریده می نویسم:

منو به من متهم نکن.

اتهام چیزی است که پشتش هیچ چیز نیست.

پ.ن:تب+کابوس+هذیان+عفونت=سایکوز اسکیزویید.

نیستی.

این طولانی ترین داستان جهان است.