تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

سیاه چاله فقط در فضا نیستند

بعضی هایشان از جنس آدمیان اند

حتی سیاه تر و عمیق تر...

بی شک هیچ کس جرات ورود به بطن آن آدم ها را ندارد

حتی نورشان هم فریبنده نیست

اما با خودتان رو راست باشید! میدانید درونشان نور بیکرانی هست...فقط نمیدانید به جز نور چه چیز های دیگری دارند و می ترسید و عقب می کشید... .

اما بد نیست بدانید سیاه چاله ها ساکت و عمیق اند

آنقدر عمیق که بی سر و صدا 

ذره ذره منظومه را تاریک کنند...

این که توی هر نوشته ای دنبال خودت باشی

بیماری نیست

بیماری اینه که توی هر نوشته ای فکر کنی که حتما هستی


پی نوشت: 

در ازدحام کوچه ی خوشبخت

میشد فروغت را تحمل کرد

میشد گلستانت شوم اما

پرویز شاپور این وسط گل کرد!

علیرضا آذر

... رفت و دیگه برنگشت

جاده ای که ساخته بودم از روی خودم گذشت


پی نوشت:اندر احوالات ترانه های تازه منتشر شده...!


مردن تدریجی اگر زندگیست

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست...

در پی ویران شدنی آنی ام!

آبی

بی رحم ترین

رنگ دنیاست.

گمان نبر پایان تابستان

پایان کسالت هاست...

و پاییز 

فصلِ مقدر شده ی عاشقانه های خیس

جنگ تحمیلی درست در سی و یکم شهریور آغاز شد!

این که مدام منتظر باشید تا یه دوره بگذره(مثلا فصل ها،ماه ها،زمان هایی از این قبیل)و بعدش یه اتفاق یا یه حال خوب رخ بده،خیانت به خودتونه!

منتظر هیچی نباشید تا اگه بعد از اون دوره،اوضاع بدتر شد،حداقل،حداقل و باز هم حداقل به خودتون بدهکار نباشید... .


پی نوشت اول: مهم اینه که آدم با خودش چند چنده!

پی نوشت دوم:همچنان...منطقی باشید!!!

روزگاری شده که بیشتر از این که دلم بخواد یکی رو پیدا کنم که باهاش غم و غصه هامو در میون بذارم،دلم یکی رو میخواد که باهاش دلخوشی هامو شریک بشم!!!

والا!!!

...یه چیزی گم شده تو روزگارم که بعد از تو دیگه پیدا نمیشه

من شک ندارم نمیایی...دوری ات میشه عادتم

از بس خیالم راحته...از همه چی ناراحتم!


باصدای رضایزدانی بشنوید...

نکنه یه روز

چشمامو ببندم و

ببینم

تو هم یه قبر کندی گوشه ی قلبم...؟!