کسی از دور های دور
چه می لرزد دلش برای آبی های مانتویت
و چه سرگیجه ی عجیبی می گیرد از فرم گرد عینکت
خالی می شود در سینه اش چیزی به وقت شنیدن صدای سردت...
کیستی...دور ترین سارای سرد...
- ۰ نظر
- ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۵۳
کسی از دور های دور
چه می لرزد دلش برای آبی های مانتویت
و چه سرگیجه ی عجیبی می گیرد از فرم گرد عینکت
خالی می شود در سینه اش چیزی به وقت شنیدن صدای سردت...
کیستی...دور ترین سارای سرد...
I think the best way to lethe is reminders memories of a vampire
پیش نوشت:برای هولناک ترین تصویر زنانه ی زندگی...رژ لب روی ته سیگار...
با صدای کدئین دار خود بخوان:
چه جذابی...چه گیرایی...
چه بی منطق به چشمات میشه عادت کرد...
توی دستای تو باید
به سیگارم حسادت کرد...
(حضرت رستاک حلاج)
پی نوشت:شاید شده یک سالی که نشنیده بودمش...