یه وقت هایی یه اتفاق هایی فقط واسه یه نفر می افته
یعنی علت افتادن یه اتفاق فقط یه نفره
کاش بفهمیم این اتفاق ها دیگه هیچ وقت واسه یه نفر دیگه ، تکرار نمیشه.
- ۰ نظر
- ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۱۳
یه وقت هایی یه اتفاق هایی فقط واسه یه نفر می افته
یعنی علت افتادن یه اتفاق فقط یه نفره
کاش بفهمیم این اتفاق ها دیگه هیچ وقت واسه یه نفر دیگه ، تکرار نمیشه.
تقصیر من نیست
مرد های بسیاری پیش از من بوده اند که فهمیده اند
سارا
نام نیست
شعر است...
پ.ن:نقل به مضمون مجموعه غزل متن ساراییسم مرحوم سید احمد حسینی
شما را به هر چه می پرستید بیایید باز جنگ جهانی راه بیندازید تا آن عاشق هایی که ذوب می شوند از شدت شرم و نگاه نکردن به دختران آبی پوش،بروند سرباز بشوند توی جنگ بلکه بمیرند و از جیب روی سینه ی سمت چپشان،نامه ی خطاب به معشوقه شان را مامور صلیب سرخ پیدا کند!
پ.ن:منعم نکن از این عشق سوزان
تا کی دو رنگی؟! دیگر مرا آب از سر گذشته!
زنهار!
که من گرگ می شم میرم تو گلّه ات...!
تو فقط مرا به یاد بیاور...
من تمام جاهای دنیا
حالم خوب می شود...!
پ.ن:اردیبهشت است و مادرانگی هایش بر من... :)
می شود هزار بار جنگ جهانی راه انداخت و عین هر هزار بار سرباز پیاده نظام تمام جنگ ها شد و می شود توی تمام جنگ ها هزار بار از دوست و دشمن گلوله و ترکش خورد و مُرد و مُرد و مُرد...
اما نمی شود بنشینی کنار آن که تو را به درجه ی حرارت خورشید می رساند و نتوانی زل بزنی توی چشم هایش و بگویی آخ لعنتی! چقدر میخواهمت...!
نمی شود
نمی شود
نمی شود!
کسی از دور های دور
چه می لرزد دلش برای آبی های مانتویت
و چه سرگیجه ی عجیبی می گیرد از فرم گرد عینکت
خالی می شود در سینه اش چیزی به وقت شنیدن صدای سردت...
کیستی...دور ترین سارای سرد...
I think the best way to lethe is reminders memories of a vampire
پیش نوشت:برای هولناک ترین تصویر زنانه ی زندگی...رژ لب روی ته سیگار...
با صدای کدئین دار خود بخوان:
چه جذابی...چه گیرایی...
چه بی منطق به چشمات میشه عادت کرد...
توی دستای تو باید
به سیگارم حسادت کرد...
(حضرت رستاک حلاج)
پی نوشت:شاید شده یک سالی که نشنیده بودمش...