تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

رخنه

سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۴۳ ق.ظ

چه رازی در صدای رسوخ کننده ی تو بود که هلیا را چنان خواب کردی که خیال بیدار شدن ندارد...؟!

به گمانم که دود،هلیا را خفه کرده باشد...

به گمانم هلیا خودش دود شده...

هلیا...اینقدر توی سرم حرف نزن...من دیگر این شهر را دوست ندارم...

هلیا...من تو را به همه هدیه دادم...

بیدار شو...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی