تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

سارا ی ساده ی سخت

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۵۷ ب.ظ

سارا...

من

اینجا صدایت می کنم

نباید بشنوی

باید صدایم را بخوانی...

تا به حال صدای کسی را خوانده ای ؟

اینجا صدایت میکنم...و خواندن نامت بغضی قوی در گلویم می ترکاند

حتی نگاه کردنت...چقدر از دور ساده تر بود.حتی اسمت هم از دور ساده تر بود سارا...

فقط یک قدم آن طرف تر از من نشسته ای...

و به گمانم نگاه نکردنت ساده تر از شنیدن خنده هایت باشد...

یک بار خودت را صدا کن سارا... و بخوان چقدر سخت است!


پی نوشت:

چقدر ریختم تو خودم بغضمو...نه ابری...نه بارونی...نه شونه ای...

فقط وقتی پرسیدم عاشق نشی...؟نگاه کردی و گفتی دیوونه ای ؟!

تماشا نکن...حال من خوب نیست...مثل پرده تو باد چین میخورم

هوایی نبودی بفهمی حال منو...دارم مثل بارون زمین میخورم...(رستاک حلاج)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی