تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

سارا...تهران پرتقال ندارد!

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۲۵ ب.ظ
چند بار دیده بودمت...
چند بار شانه به شانه 
بی هدف
راهرو ها را قدم زده بودیم...؟
چند بار
اتفاقی
میان راه پله به هم رسیده بودیم...؟
چند بار از کنار بلاتکلیفی موهای کوتاه و روشنت که رد شدم،قلبم سنگین تر شده بود...؟
و بار ها...از لای درب نیمه باز کلاس ، به سادگی نگاهم سخت عاشقت شد سارا...
و چه بی مهابا ترس داشتم از شنیدن صدایت و صدا زدن اسم حساست سارا...
سارا...
ساده ی من...
سخت بود دیدن تو درست یک قدم آن طرف از خودم...وقتی هر بار تو را یک دنیا آن طرف تر تصور میکردم...
ساده ی من...
دنیا همان آبیِ مانتوی ساده ی توست...چراغ های شهر همان دانه های دستبند تو...

نظرات  (۱)

یاد این افتادم:
بارها، زمانی که هوای ابری بیرون کلاس را می دیدم با خودم خیال می کردم که اگر الان برف می بارید، من کتاب و جزوه ام را می بستم و به یک بهانه ای از کلاس می زدم بیرون و تو را پیدا می کردم تا با هم توی برف قدم بزنیم. شانه هایت نزدیک شانه ی من باشد و من هزار بار دل دل کنم که دستت را بگیرم، اما نتوانم. هر تاکسی ای که بایستد را در دلم نفرین کنم و آرزو داشته باشم که خیابان انتها نداشته باشد. چندین و چند بار با شهامتی که شبهای زیادی در دلم پرورانده ام، تو را با نام کوچک صدا کنم و این به من خوشبختی بدهد. خیال میکنم که دنیا، فقط دو بازمانده دارد، من و تو. من تنها بازمانده ی انتظارهای مهلک، تیرهای به سنگ خورده و امیدهای مایوس شده و تو، تنها بازمانده ی نجابت، خوشبختی و لبخند امیدوار خدا. من در خیالم با تو خنده ها کرده ام، برایت چتر ها گرفته ام و بارها و بارها، این خیال سرگردان من، در همین کوچه با ماشین تصادف کرده است، قبل از اینکه تو را پیداکند، توسط کسی که فقط فرصت کرده ام کفش های کتانی اش را ببینم. کفش هایی که خیلی خوب می شناسمشان. کتاب و جزوه ام وسط خیابان پخش شده است و امیدم مایوس شده و با نا امیدی آه کشیده ام در حالی که همچنان سر کلاس نشسته بوده ام. این کلاف سردرگم، زندگی من است. تو کجا، شانه های سنگین و سفید پوش تنهای من کجا؟
پاسخ:
به گمانم دنیا بیش از من یا او بازمانده دارد فقط بدی اش اینجاست که این آدم ها دقیقا از دنیا باز مانده اند!نجابت،رذالت،نا امیدی و حتی لخند خدا هم برای آدم هایی که دنیایی ندارند به هیچ دردی نمیخورد!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی