سارا...تهران پرتقال ندارد!
دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۲۵ ب.ظ
چند بار دیده بودمت...
چند بار شانه به شانه
بی هدف
راهرو ها را قدم زده بودیم...؟
چند بار
اتفاقی
میان راه پله به هم رسیده بودیم...؟
چند بار از کنار بلاتکلیفی موهای کوتاه و روشنت که رد شدم،قلبم سنگین تر شده بود...؟
و بار ها...از لای درب نیمه باز کلاس ، به سادگی نگاهم سخت عاشقت شد سارا...
و چه بی مهابا ترس داشتم از شنیدن صدایت و صدا زدن اسم حساست سارا...
سارا...
ساده ی من...
سخت بود دیدن تو درست یک قدم آن طرف از خودم...وقتی هر بار تو را یک دنیا آن طرف تر تصور میکردم...
ساده ی من...
دنیا همان آبیِ مانتوی ساده ی توست...چراغ های شهر همان دانه های دستبند تو...
- ۹۴/۱۲/۱۷