تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

per eclissi luna

دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۱۸ ق.ظ

با توام همیشه تنها...آخرین حس معاصر

بهترین شب،شبِ قطبی...حاشیه نشین طاهر

با توام...با تو سیاه پوش...آشنای سال ها پیش

صاحب مجلس ختمم تو قرنطیه ی تشویش

تو شب کت بسته ی من،چیزی جز خودم نمونده

درب و داغونم و تنها،آسمون ماه رو تکونده

کفترای پشت بومی،یکی زنگی یکی رومی

همشون جلد زمستون با سر و کله ی خونی

اول صف واسه قصه،قصه های بی طرفدار

حالا تو خونه زمین گیر...ته خط...گوشه ی دیوار

سر ظهر تو خواب مردم،حلق تو پر از پرنده است

بسه هر چی حرف شنیدی این دفعه تکان دهنده است

این دفعه

تکان دهنده است...

با صدای جادوکننده ی اندیشه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی