per eclissi luna
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۱۸ ق.ظ
با توام همیشه تنها...آخرین حس معاصر
بهترین شب،شبِ قطبی...حاشیه نشین طاهر
با توام...با تو سیاه پوش...آشنای سال ها پیش
صاحب مجلس ختمم تو قرنطیه ی تشویش
تو شب کت بسته ی من،چیزی جز خودم نمونده
درب و داغونم و تنها،آسمون ماه رو تکونده
کفترای پشت بومی،یکی زنگی یکی رومی
همشون جلد زمستون با سر و کله ی خونی
اول صف واسه قصه،قصه های بی طرفدار
حالا تو خونه زمین گیر...ته خط...گوشه ی دیوار
سر ظهر تو خواب مردم،حلق تو پر از پرنده است
بسه هر چی حرف شنیدی این دفعه تکان دهنده است
این دفعه
تکان دهنده است...
با صدای جادوکننده ی اندیشه
- ۹۴/۰۷/۰۶