تراژدی

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من،به زندگی نشسته ام

اشباح

جمعه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۲۲ ب.ظ

اگر دست من بود

خواب تو را می کشیدم

و از رنگ های شاد بالا می رفتم

آن وقت

ترسم از بهار می ریخت

یاد نیلوفری می افتادم...آواز کوچکی می خواندم...

اما...تو میدانی...دست من نیست... .

معنی کلمه ی "تو" چقدر وسعت دارد

و مرگ روزانه ی پرندگان،دست کیست...؟

من خسته نیستم...

چگونه است که از پریدنِ ابر،بیزارم؟

و این پروانه ی صبور،تمام خستگی ام را بلعیده است

کاش لحظه ها را

یک در میان به آسمان پرتاب می کردی

کاش دیوانه ای بودی...رقصنده...زیر باران مروراید...

خورشید...

با خورشید

آسوده حرف میزنم

چون یک فرشته ام... .

هنریک ایسبن/برداشت آزاد داریوش مهرجویی

اشباح را تماشا کنید... :)


نظرات  (۱)

سلام
وبلاگ زیبایی دارید
به وبلاگ بنده هم سر بزنید
اگه دوست داشتید نظری بدین
موفق باشید
یاعلی
پاسخ:
سپاس...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی