سال خون
يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ب.ظ
شاید این مَرد،مُرده ای است که از زیر یک عمق منجلاب باتلاق می نویسد
از کجا معلوم؟؟!!
اصلا!
دارد می نویسد؟؟؟!!!!
توی سرت فرو کن:کسی که می نویسد،خفه شده است!خفه شده است که می نویسد.
هِی آشوبگر!خفه از نگاه توأم،دست بریده از نگاهِ هر ناکسی...
بر سر یک مُشت خاکستر می جنگی...کلمه ها دود شدند؛شب ها از پنجره ات نگاه کن آسمان را چه بوی سیگاری گرفته...
بفهم...!چهل دهه گذشت...به روی خودت بیاور!
من
یه کبودی ام
روی گونه ی واقعیت.
- ۹۴/۰۶/۰۸