آخرین حرف.
شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ب.ظ
حرفی از عقل بد اندیش به یک مست زند
باختم!آخر بازی،همگی دست زند
من شاعرم نفرین من خون و خطر دارد
هر مصرعم یک مار صد سر زیر سر دارد
شعری که شاعر کشت و تقدیم فلانی شد
معشوقه ای
که
مفت
و
مجانی
جهانی شد.
بدرود مرد مسرور من...بدرود رفیق دوست داشتنی و دلتنگم...صدایت را همیشه میبینم... :)
به تو تبریک میگویم به تسلای دلم.
- ۹۴/۰۴/۱۳